loading...
::: مـکتب آنـلاین :::
::: تبليغات مكتب آنلاين :::

   

  

پست ثابت
کاربران پایگاه فرهنگی و قرآنی مکتب آنلاین با سلام 

از اینکه وقت باارزش تون رو در اختیار ما گذاشتید و وارد دنیای هیئت فضای مجازی ما اومديد تقدیر و تشکر میکنم.از جمله اهداف مکتب آنلاین برای ترویج فرهنگ اسلامی با کمک خداوند متعال و ائمه معصومین (ع) هست که ان شالله بتونیم با حضور مجدد شما و دلگرمی های مداوم قدمی رو برداریم. 

ضمنا شما کاربران گرامی اگر مطلب یا فایل صوتی و تصویری (دانلود مداحی و سخنرانی و...)ازخود که قابل استفاده برای عموم باشه در دسترس دارید با ما در ارتباط وباذکر نام خود در مکتب آنلاین در اختیار کاربران قرار بدیم 

برای انتقادات ونظرات و پیشنهادات با مسول مستقیم مکتب آنلاین در ارتباط باشید   

تلفن همراه:۰۹۱۳۳۶۲۵۰۹۷ 

ایمیل:safari.badrood@gmail.com 

با تشكر فراوان / عليرضا صفري (كاشان _ بادرود)  

 

ویژه مــحرم و صـــفر 1392


جـدید تـرین و بــروزترین سـخنرانی و مــداحی


" از یـک آبـــان ماه "

محمد رضا صفری بازدید : 169 زمستان 1391 نظرات (0)

من هم ایستادم، فاتحه خواندم و بعد از تمام شدن فاتحه به آن مرد سلام کردم؛ او هم، جواب سلام مرا داد و فرمود: «على! تو به دیدن سید مهدى قزوینى مى‏روى؟»
گفتم: بله.


فرمود: «پس با هم برویم.»
بین راه به من گفت: «على! به سبب ضرر و از دست دادن اموال - که امسال به تو رسیده - ناراحت نباش که خداوند تو را به مال امتحان کرد و تو را پرداخت کننده حقوق الهى یافت و آنچه خداوند بر تو واجب کرده، انجام دادى و اما مال، چیزى است که مى‏آید و مى‏رود.»
مى‏گوید: من در آن سال، دچار ضرر زیادى در تجارت شدم و کسى از آن مطلع نبود؛ ولى من خیلى ناراحت بودم و هنگامى که دیدم، این مرد غریب از این مسیله آگاه است، گمان کردم، این خبر بین مردم منتشر و این غریبه نیز، مطلع شده است.
به او گفتم: در تمام حالات، خداوند را شکر و سپاس مى‏گویم.
فرمود: «آن مقدار از اموالت که از دست رفته، بزودى به تو باز مى‏گردد و بدهى‏هایت را پرداخت مى‏کنى!»
زمانى که به درب خانه سید مهدى قزوینى رسیدیم، ایستادم و به او گفتم: بفرمایید، اى سرورم! که من از اهل این خانه‏ام.
او فرمود: «تو داخل شو که من صاحب خانه‏ام.»
امتناع کردم که زودتر از ایشان داخل خانه شوم؛ دست مرا گرفت و به داخل خانه برد؛ کنار خانه سید، مسجدى بود که داخل آن شدیم و دیدیم عده‏اى از طلبه‏هاى علوم دینى، منتظر آمدن سید براى تدریس هستند؛ آن مرد جاى سید نشست (جایى که سید هر روز براى تدریس آن‏جا مى‏نشست) و کتابى که آن جا بود را برداشت، آن کتاب شرایع الاسلام محقق حلى بود، آن را باز کرد و نگاهش را به ورقه‏هایى که سید، بعضى از مسایل را در آن نوشته بود، انداخت، صفحات را ورق مى‏زد و آن مسایل را مى‏خواند؛ سید مهدى وارد شد و دید آن مرد در مکان تدریس او نشسته، به او خوش آمد گفت و آن مرد از مکان سید کنار رفت؛ ولى سید اصرار کرد که ایشان در آن جایگاه بنشیند.
آیت الله سید مهدى قزوینى مى‏گوید: مردى را با چهره‏اى نورانى و بسیار زیبا دیدم و به او رو کردم تا از حالش بپرسم؛ ولى خجالت کشیدم.
سید شروع به تدریس فقه کرد و این مرد در مسیله‏اى که سید، آن را مطرح کرده بود، به طور دایم اشکال مى‏گرفت.
یکى از طلبه‏هاى کم سن و سال به آن مرد گفت: ساکت شو، تو را چه به این حرف‏ها؟
آن مرد لبخندى زد و سکوت کرد!
بعد از پایان درس، سید از او پرسید: از کجا به حله آمده‏اى؟
او فرمود: «از شهر سلیمانیه؛ دیروز از آن جا آمدم در حالى‏که (نجیب پاشا)، پیروزمندانه وارد شهر شد و احمد پاشا را - که بر دولت عثمانى شورش کرده بود - دستگیر نمود.
سید مى‏گوید: درباره صحبت‏هاى او فکر مى‏کردم و اینکه چگونه خبر فتح سلیمانیه به حاکمان شهر حله نرسیده است؟! و به ذهنم نیامد که از او بپرسم، چگونه به حله رسیدى در حالى که دیروز از سلیمانیه بیرون آمدى؟ براى اینکه مسافت بین این دو، بیش از ۱۰ روز است.
سپس آن مرد، آبى خواست تا بنوشد، یکى از خدمتکاران بلند شد تا براى ایشان از ظرف بزرگى، آب بیاورد، آن مرد، او را صدا کرد: «این کار را نکن که در آن ظرف، حیوان مرده‏اى است.»
پس داخل آن نگاه کرد و دید در آن، مارمولک مرده‏اى است، خادم از جاى دیگرى آب آورد و آن مرد آشامید؛ سپس بلند شد تا برود؛ سید بلند شد و او را بدرقه کرد.
چون آن مرد رفت، سید به حاضران گفت: چرا خبر فتح سلیمانیه را تکذیب نکردید؟!
در این‏جا، حاج على - که با آن مرد، کنار مرقد «ذى الدمعه» ملاقات کرده بود - شروع کرد به بیان آنچه از آن مرد بین راه شنیده بود، حاضران بلند شدند در حالى که وحشت و حیرت، سرا پاى وجودشان را گرفته بود از خانه بیرون آمدند تا آن مرد را پیدا کنند؛ اما او را پیدا نکردند مثل اینکه به آسمان پرواز کرده، یا در زمین آب شده بود.
سید به آنها گفت: به خدا قسم! او صاحب‏الامر (روحى فداه‏) بود.(۱)
بعد از ۱۰ روز، خبر فتح سلیمانیه آمد...
داستان دیگر آیت اللَّه قزوینى‏
داستان دیگرى از آیت الله سید مهدى قزوینى است که چنین مى‏گوید:
روز چهاردهم شعبان از شهر حله به قصد زیارت امام حسین‏علیه السلام بیرون آمدم تا در شب پانزده شعبان آن جا باشم؛ زمانى که به نهر هندیه (طویریج) رسیدم، دیدم زوار جمع شده‏اند و به آنها خبر رسیده، قبیله «عنیزه» - که صحرانشین است - بر سر راه کمین کرده‏اند تا جلوى زایرین را بگیرند و اموالشان را غارت کنند!
مردم، حیران مانده بودند و باران مى‏بارید به وسیله پیامبرصلى الله علیه وآله و خاندان پاکش‏علیه السلام به خداوند توسل کردم تا به داد زایرین برسد و آنها را نجات دهد؛ چون خودم هم، همان حال را داشتم؛ ناگهان اسب سوارى - که در دستش نیزه بلندى داشت - کنارم ایستاد، سلام کرد، جواب سلامش را دادم، مرا به اسم صدا کرد و فرمود:
«باید زوار را ببرى که قبیله عنیزه از جاده رفته‏اند و راه، امن است.»
همراه زایرین به راه افتادیم، او هم با ما همراهى مى‏کرد و جلوى ما راه مى‏رفت. بین راه به یک باره و ناگهانى از بین ما غایب شد، من به کسانى که همراهم بودند، گفتم: آیا دیگر شکى دارید که او، صاحب الزمان‏علیه السلام است.
آنها گفتند: نه به خدا!
سید مى‏گوید: من خیلى به آن مرد نگاه کردم مثل اینکه او را قبلا دیده بودم، هنگامى که از بین ما غایب شد، یادم آمد، او همان شخصى است که در حله به دیدنم آمده بود.
از قبیله عنیزه، کسى را در راه ندیدیم و فقط غبار شدیدى در بیابان بلند شده بود؛ در کمتر از ۱ ساعت به کربلا رسیدیم در حالى‏که این مسافت، ۳ ساعت است؛ نگهبانان را بر دروازه شهر دیدیم که از ما مى‏پرسیدند:
از کجا مى‏آیید، چگونه رسیدید، قبیله عنیزه کجا هستند؟!
یکى از کشاورزان گفت: زمانى که قبیله عنیزه در خیمه‏هایشان نشسته بودند؛ ناگهان اسب سوارى - که نیزه بلندى در دست داشت - نزد ما آمد و بین قبیله، فریاد برآورد، آنها را ترسانید، خداوند ترس را در قلب‏هاى آنها انداخت و آن منطقه را فورا ترک کردند.
سید مى‏گوید: از آن کشاورز از اوصاف آن سوار سوال کردم و او هم آن سوار را برایم توصیف کرد، او همان کسى بود که کنار نهر هندیه اورا دیده بودم.(۲)

 

پی نوشتها:

۱) جنه الماوى؛ نورى؛ حکایت ۴۴ و بحار؛ مجلسى؛ ج‏۵۳، ص‏۲۸۳.
۲) جنه الماوى؛ نورى؛ حکایت ۲۴، بحار؛ مجلسى؛ ج‏۵۳، ص‏۲۸۸.

سید محمد کاظم قزوینى موسوى

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بنام خدایی که بنده ایی چون حسین بن علی را دارد....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
  • يکشنبه 01 دی 1392
  • دوشنبه 25 آذر 1392
  • يکشنبه 24 آذر 1392
  • شنبه 23 آذر 1392
  • پنجشنبه 21 آذر 1392
  • سه شنبه 19 آذر 1392
  • يکشنبه 17 آذر 1392
  • دوشنبه 11 آذر 1392
  • چهارشنبه 06 آذر 1392
  • سه شنبه 05 آذر 1392
  • شنبه 02 آذر 1392
  • جمعه 01 آذر 1392
  • پنجشنبه 30 آبان 1392
  • چهارشنبه 29 آبان 1392
  • سه شنبه 28 آبان 1392
  • دوشنبه 27 آبان 1392
  • يکشنبه 26 آبان 1392
  • دوشنبه 20 آبان 1392
  • شنبه 18 آبان 1392
  • پنجشنبه 16 آبان 1392
  • چهارشنبه 15 آبان 1392
  • سه شنبه 14 آبان 1392
  • شنبه 11 آبان 1392
  • جمعه 10 آبان 1392
  • پنجشنبه 09 آبان 1392
  • پنجشنبه 11 مهر 1392
  • پنجشنبه 04 مهر 1392
  • سه شنبه 22 مرداد 1392
  • شنبه 05 مرداد 1392
  • جمعه 04 مرداد 1392
  • دوشنبه 24 تير 1392
  • چهارشنبه 19 تير 1392
  • سه شنبه 11 تير 1392
  • دوشنبه 20 خرداد 1392
  • چهارشنبه 15 خرداد 1392
  • جمعه 10 خرداد 1392
  • يکشنبه 05 خرداد 1392
  • جمعه 03 خرداد 1392
  • پنجشنبه 02 خرداد 1392
  • چهارشنبه 01 خرداد 1392
  • سه شنبه 31 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 30 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 29 ارديبهشت 1392
  • پنجشنبه 26 ارديبهشت 1392
  • چهارشنبه 25 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 24 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 23 ارديبهشت 1392
  • جمعه 20 ارديبهشت 1392
  • چهارشنبه 18 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 17 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 16 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 15 ارديبهشت 1392
  • شنبه 14 ارديبهشت 1392
  • جمعه 13 ارديبهشت 1392
  • چهارشنبه 11 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 10 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 09 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 08 ارديبهشت 1392
  • شنبه 07 ارديبهشت 1392
  • جمعه 06 ارديبهشت 1392
  • پنجشنبه 05 ارديبهشت 1392
  • چهارشنبه 04 ارديبهشت 1392
  • سه شنبه 03 ارديبهشت 1392
  • دوشنبه 02 ارديبهشت 1392
  • يکشنبه 01 ارديبهشت 1392
  • شنبه 31 فروردين 1392
  • جمعه 30 فروردين 1392
  • پنجشنبه 29 فروردين 1392
  • چهارشنبه 28 فروردين 1392
  • سه شنبه 27 فروردين 1392
  • دوشنبه 26 فروردين 1392
  • يکشنبه 25 فروردين 1392
  • شنبه 24 فروردين 1392
  • جمعه 23 فروردين 1392
  • چهارشنبه 21 فروردين 1392
  • سه شنبه 20 فروردين 1392
  • دوشنبه 19 فروردين 1392
  • يکشنبه 18 فروردين 1392
  • شنبه 17 فروردين 1392
  • جمعه 16 فروردين 1392
  • پنجشنبه 15 فروردين 1392
  • چهارشنبه 14 فروردين 1392
  • سه شنبه 13 فروردين 1392
  • دوشنبه 12 فروردين 1392
  • يکشنبه 11 فروردين 1392
  • شنبه 10 فروردين 1392
  • چهارشنبه 07 فروردين 1392
  • سه شنبه 06 فروردين 1392
  • دوشنبه 05 فروردين 1392
  • يکشنبه 04 فروردين 1392
  • چهارشنبه 30 اسفند 1391
  • دوشنبه 28 اسفند 1391
  • يکشنبه 27 اسفند 1391
  • شنبه 26 اسفند 1391
  • جمعه 25 اسفند 1391
  • سه شنبه 22 اسفند 1391
  • دوشنبه 21 اسفند 1391
  • يکشنبه 20 اسفند 1391
  • شنبه 19 اسفند 1391
  • جمعه 18 اسفند 1391
  • پنجشنبه 17 اسفند 1391
  • چهارشنبه 16 اسفند 1391
  • سه شنبه 15 اسفند 1391
  • دوشنبه 14 اسفند 1391
  • يکشنبه 13 اسفند 1391
  • شنبه 12 اسفند 1391
  • جمعه 11 اسفند 1391
  • پنجشنبه 10 اسفند 1391
  • چهارشنبه 09 اسفند 1391
  • سه شنبه 08 اسفند 1391
  • دوشنبه 07 اسفند 1391
  • يکشنبه 06 اسفند 1391
  • شنبه 05 اسفند 1391
  • جمعه 04 اسفند 1391
  • چهارشنبه 02 اسفند 1391
  • سه شنبه 01 اسفند 1391
  • دوشنبه 30 بهمن 1391
  • يکشنبه 29 بهمن 1391
  • جمعه 27 بهمن 1391
  • پنجشنبه 26 بهمن 1391
  • چهارشنبه 25 بهمن 1391
  • سه شنبه 24 بهمن 1391
  • دوشنبه 23 بهمن 1391
  • يکشنبه 22 بهمن 1391
  • شنبه 21 بهمن 1391
  • جمعه 20 بهمن 1391
  • پنجشنبه 19 بهمن 1391
  • چهارشنبه 18 بهمن 1391
  • سه شنبه 17 بهمن 1391
  • دوشنبه 16 بهمن 1391
  • شنبه 14 بهمن 1391
  • جمعه 13 بهمن 1391
  • پنجشنبه 12 بهمن 1391
  • چهارشنبه 11 بهمن 1391
  • سه شنبه 10 بهمن 1391
  • دوشنبه 09 بهمن 1391
  • يکشنبه 08 بهمن 1391
  • شنبه 07 بهمن 1391
  • جمعه 06 بهمن 1391
  • پنجشنبه 05 بهمن 1391
  • چهارشنبه 04 بهمن 1391
  • سه شنبه 03 بهمن 1391
  • دوشنبه 02 بهمن 1391
  • يکشنبه 01 بهمن 1391
  • شنبه 30 دی 1391
  • يکشنبه 24 دی 1391
  • شنبه 23 دی 1391
  • پنجشنبه 21 دی 1391
  • چهارشنبه 20 دی 1391
  • سه شنبه 19 دی 1391
  • يکشنبه 17 دی 1391
  • شنبه 16 دی 1391
  • پنجشنبه 14 دی 1391
  • چهارشنبه 13 دی 1391
  • سه شنبه 12 دی 1391
  • دوشنبه 11 دی 1391
  • شنبه 09 دی 1391
  • پنجشنبه 07 دی 1391
  • چهارشنبه 06 دی 1391
  • نظرسنجی
    کدامین موضوع را بیشترترجیح میدهید؟
    ::: تبليغات :::

    javanenghelabi.ir 1392 (174)
    آمار سایت
  • کل مطالب : 280
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 310
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 60
  • باردید دیروز : 35
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 457
  • بازدید ماه : 1,100
  • بازدید سال : 7,086
  • بازدید کلی : 147,714
  • کدهای اختصاصی
    بیانات امام خامنه ایی


    رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان بسیج، درباره‌ی استكبار گفتند: «استكبار يك واژه‌ى قرآنى است كه در قرآن درباره‌ى امثال فرعون و گروه‌هاى بدخواه و معارض حق و حقيقت به‌كار رفته است. استكبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم وجود دارد. استخوان‌بندى استكبار در همه‌ى دوره‌ها يكى است؛ البته شيوه‌ها و خصوصيات و روش‌ها در هر زمانى تفاوت می‌كند


    ::: هفتـه نـامه عــارفان :::


    کوتاه گفته های آیت الله بهجت در باره امام زمان (عج)

    چه قدر حضرت [امام زمان (علیه السلام)] مهربان است به کسانی که اسمش را می برند و صدایش می زنند و از او استغاثه می کنند؛ از پدر و مادر هم به آنها مهربان تر است!

    لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولی عصر (عج) تشرّف حاصل کند؛ بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز، سپس توسّل به ائمه (علیهم السلام) بهتر از تشرّف باشد.در زمان غیبت هم عنایات و الطاف امام زمان (عج) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده؛ باب لقا و حضور بالکلیّه مسدود نیست؛ بلکه اصل رؤیت جسمانی را هم نمی شود انکار کرد! 

    با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ الله الناظره است، آیا می توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!

    هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می‌دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی – هر چند ضعیف – خدمتش می‌فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم!

    علایمی حتمیّه و غیر حتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمۀ این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد.

    مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد.

    افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

    حضرت غائب (عج) دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. با این همه، به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!

    راه خلاص از گرفتاری ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ عصر (عج)؛ نه دعای همیشگی و لقلقۀ زبان… بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.